طمع نوعی نیاز غیر منطقی و احتیاجی هست که به خارج از حد کنترل رسیده! شاید به خاطر همین هم باشه که افرادی که دچار طمع میشن هیچ وقت از رسیدن به اهدافشون راضی و سیراب نمیشن! (البته توجه کنید که بلندپروازی با طمع کاملا متفاوت هست)
طمع یعنی چیزی که از قبل برایش برنامهریزی کرده بودیم رو به دست آوردیم، ولی دوست داریم بدون هیچ کار و تلاش اضافهای به بیشتر از اون برسیم!
با این مقدمه و در ادامه مقالات روانشناسی بازار، بحث طمع در بورس و سایر بازارهای مالی رو شروع میکنیم…
از کجا بفهمیم که چه زمانی طمع میکنیم؟!
مثالهای زیر رو در نظر بگیرید:
- فردی رو تصور که قصد داشته ۱۰% از سرمایه خودش رو به سرمایهگذاری در یک سهم اختصاص بده. اما به یکباره تصمیم میگیره که بدون توجه به اصول مدیریت مالی و تشکیل سبد سهام، با نیمی از سرمایش وارد اون سهم بشه تا بیشتر سود کنه، چون فکر میکنه که این یک سهم خاصه و ممکنه دیگه چنین فرصتی پیش نیاد! خب طبیعیه که اگر قیمت سهم پایین بیاد، ضرر اون فرد هم ۵ برابر خواهد شد!
- سهمی رو داشتید که با سود نسبتا خوبی اون رو فروختید. اما بعد از فروش، قیمت اون سهم به رشد خودش ادامه میده. احساس خیلی بدی به شما دست میده و فکر میکنید که از قافله عقب موندید!! این احساس اون قدر زیاد میشه که شما تمرکزتون رو از دست میدید و نمیتونید به دنبال فرصتهای دیگه در بازار بگردید!
- هر بار که به هر دلیلی یک فرصت خوب رو برای خرید سهام از دست میدی، به شدت مضطرب میشی! به جای این که از معاملاتی که در اونها سود کردی خوشحال باشی، بخاطر معاملات و فرصتهای از دست رفته حسرت میخوری!
- یکی از دوستانتون به شما زنگ میزنه و میگه که یک سهم خیلی خوبی پیدا کردم که به شدت رشد خواهد کرد. شما به جای این که سوال کنید بر چه اساسی این سهم رو تحلیل کردی، میپرسید که تا چه عددی قراره رشد کنه؟!
- شما یکی از دوستان و یا آشنایانتون رو میبینید که در مدت کوتاهی سود خوبی از بازار گرفته و فکر میکنید که خب من هم میتونم! کمی پول قرض میکنید تا وارد بازار بشید و خیلی راحت اون پول رو از دست میدید و حالا نه تنها سودی نکردید، بلکه باید اون قرض رو هم پرداخت کنید!
همه ما درصدی از طمع را داریم!
مثالهایی که زدم براتون آشنا نبود؟! احتمالا شما هم تو بهترین حالت یکی دو تا از موارد بالا رو تجربه کردید! اما این چیزی نیست که لازم باشه بخاطرش نگران باشید!
البته بعضی از افراد هم ممکنه بگن که اصلا هیچ کدوم از اینها رو تجربه نکردن! من به این افراد میگم که شما احتمالا تا الان هیچ معاملهای رو در بورس تجربه نکردین! اگر واقعا عاری از طمع (یا بهتره بگم خواستههای زیاد) هستید، پس احتمالا هیچ ریسکی هم برای وارد شدن به بازار نمیکنید! برای این که در بورس به موفقیت برسی، باید یک مقدارِ حداقلی از طمع در وجودت باشه تا تو رو به سمت موفقیت ببره!
همونطور که در مقاله قبلی گفتم مقدار کمی ترس (یا همون احتیاط) در بورس لازم هست، این جا هم میگم که مقدار کمی طمع (یا انگیزه) هم برای پیشرفت کردن لازم هست!! بدون علاقه شدید و انگیزه برای پیشرفت، هیچ دلیلی برای سرمایهگذاری در بورس وجود نداره!
پس مقداری کمی از طمع نه تنها بد نیست، بلکه لازمه موفقیت و پیشرفت هم هست.
اما…
طمع دقیقا چه ضررهایی برای ما داره؟!
اجازه بدید بازم با یک مثال بحث رو ادامه بدم!
معاملهگری رو تصور کنید که در کار خودش موفق و بسیار حرفهای هست. اون میتونه با استفاده از تحلیل تکنیکال نمودارها رو به خوبی تحلیل کنه و پول خوبی هم در بیاره! پس از ۶ ماه سرمایه این فرد از ۱۰۰ میلیون تومن به ۴۰۰ میلیون تومن میرسه، تا این که یک موقعیت معاملاتی عالی براش پیش میاد …
در این زمان به جای این که به توصیههایی که از قبل میدونسته توجه کنه و فقط بخش منطقی (مثلا ۱۰ تا ۲۰%) از سبدش رو به خرید این سهم اختصاص بده، بیشتر از ۸۰% پولش رو روی این سهم سرمایهگذاری میکنه! در ابتدا همه چیز خوب پیش میره، اما با یک خبر بد بازار برمیگرده و حد ضرر معامله رو فعال میکنه. اما به جای این که از معامله خارج بشه باز هم سهم میخره و ظرف مدت کوتاهی همه سودی که کرده رو از دست میده!
اما چرا این اتفاق افتاد؟! اشکال کار کجا بود!؟ اشکال کار دقیقا برمیگرده به موضوع همین مقاله یعنی طمع!
طمع چشمان ما رو بر روی حقایق و واقعیتها میبنده و باعث میشه که ما به اصول کاریمون پایبند نباشیم. اصولی که بارها و بارها شنیدیم و همه ما اونها رو میدونیم! در واقع ما میدونیم که کارمون دقیقا به چه دلیلی اشتباه هست، اما نمیخوایم این رو قبول کنیم!
با سرمایهگذاری روی یک سهم پولدار نخواهید شد!
بعضی اوقات ما فکر میکنیم که اگر فلان سهم رو بخریم و اون چند برابر بشه، ما پولدار میشیم و به قول معروف بارِ خودمون رو میبندیم! اما یادمون نره که هیچ معاملهگر یا سرمایهگذار موفقی با سرمایهگذاری روی یک یا دو سهم و در زمانی کوتاه به ثروت نرسیده! توجه کنید یک تِرید (معامله) موفق یا ناموفق قرار نیست سرنوشت شما رو تغییر بده!
موفقیت در بورس نیازمند یک دیدِ بلندمدت، علاقه، پشتکار و صبوری هست. اگر این فاکتورها رو داشته باشید، قطعا و بدون هیچ شکی به موفقیت خواهید رسید…
رابطه امید واهی و طمع
خیلی اوقات پیش میاد که بعد از خریدن یک سهم حد ضرر ما فعال میشه و ما باید طبق اصول و استراتژی خودمون از سهم خارج بشیم. اما وقتی که طمع با امید بیهوده و واهی ترکیب میشه، حتی زمانی که همه شواهد برخلاف عقیده ما هستند، ما هیچ چیزی رو نمیپذیریم و در اون سهم باقی میمونیم و پایبندی به استراتژیمون رو هم فراموش میکنیم. زمانی که ما اصطلاحا در یک سهم گرفتار میشیم و به موقع از اون خارج نمیشیم دقیقا همین اتفاق داره میفته! به جای این که اشتباه و شکست خودمون رو بپذیریم و قبول کنیم که هر کسی حتی با تجربهترین افراد هم ممکنه گاهی شکست بخورن، عدم موفقیت خودمون رو انکار میکنیم!
بسیاری از مواقع پیش میاد که ما در چندین سهم سودهای خوبی کسب کردیم و فقط در یک سهم روند به شکل دلخواه ما پیش نرفته. در این جا دلمون نمیخواد که حتی بخش کمی از سودمون رو از دست بدیم و از معامله آخر با ضرر خارج بشیم. طمع زیادی باعث میشه که سهم آخر، هر روز بیشتر افت کنه و ما روز به روز سودهایی که کسب کردیم رو بیشتر از دست بدیم. همین موضوع باعث میشه که یک معامله اشتباه و نپذیرفتن اون و طمع کردن برای کسب سود بیشتر نهایتا به ضرر ما تموم بشه.
یادتون باشه که بسیاری از مواقع:
“قبول کردن یک ضرر کوچیک میتونه جلوی یک ضرر بزرگتر رو بگیره!“
هر موقع احساس کردید که دارید خودتون رو گول میزنید و امید بیهوده و بیاساس دارید، و انکار میکنید که در ضرری هستید که ممکنه بیشتر بشه و هر روز دست دست میکنید تا شاید معجزهای رخ بده تا به سود برسید، بدونید که ریشه همه اینها در طمع هست و این که حاضر نیستید ضرر خودتون رو بپذیرید!
ریشه طمع در کجاست؟!
علت ایجاد طمع در بسیاری از افراد این هست که در وجود خودشون احساس کمبود میکنن. این احساس کمبود ممکنه در خیلی از بخشهای زندگی وجود داشته باشه و درجاتِ مختلفی هم داره! اگر یک فرد بدون احساس کمبود رو ۱۰۰ و یک فردی که به کمبود مطلق اعتقاد داره رو ۰ در نظر بگیریم، همه ما یک چیزی بین صفر و صد هستیم.
تفکر کمبود دقیقا تفکری مخالف و در مقابل فراوانی هست. اگر بتونیم این تفکر رو در خودمون ایجاد کنیم که ثروت و نعمت و موقعیتهای کسب ثروت، فراوان هستند و برای همه و هر زمان که بخواهیم وجود دارند، دیگه طمع نخواهیم کرد. اگر ما احساس فراوانی رو به جای کمبود در خودمان ایجاد کنیم، دیگه در یک معاملهای که ضرر کردیم (مطابق با استراتژیمون) به امید برگشت در اون باقی نمیمونیم. بلکه میدونیم و مطمئن هستیم که فرصتهای سرمایهگذاری در بورس بینهایت هستن و به زودی نه تنها میتونیم ضررمون رو جبران کنیم، بلکه به سود هم خواهیم رسید.
یک تمرین برای رها شدن از احساس کمبود
همیشه با خودتون تکرار کنید و به خودتون بگید که معاملهگران و سرمایهگذاران در دنیایی از فرصتها، نعمتها و فراوانی هستند. برای این که این ذهنیت بیشتر در شما ایجاد بشه برید و نمودار سهام شرکتهای مختلف رو باز کنید و ببینید که در هر بازهای از زمان و در هر شرایطی، بینهایت فرصت برای سرمایهگذاری و کسب سود وجود داشته!
“معاملهگران و سرمایهگذارانی که طمع ندارن میدونن که بازار بخشنده هست و همیشه فرصتهایی برای سرمایهگذاری ایجاد میکنه. پس لازم نیست که به یک سهم بچسبن و پافشاری کنن که حتما از همون سهم به سود برسن …”
طمع و احساس خودبزرگبینی
همیشه طمع ناشی از کمبود نیست. گاهی هم ممکنه که طمع به دلیل خود بزرگبینی اتفاق بیفته! اما مفهوم خود بزرگبینی چی هست؟!
معمولا در این مواقع معاملهگر تصور میکنه که میتونه اعدادی بسیار بزرگ رو در بازه زمانی کوتاه به دست بیاره. این افراد معمولا اعتماد به نفس کاذب دارن و توانایی خودشون رو بیشتر از چیزی که هست تصور میکنن. در برخی مواقع هم این افراد تصور میکنن که در هر معاملهای باید حتما سود کنن و بازار باید ۱۰۰% مطابق پیشبینی اونها حرکت کنه! اما زهی خیال باطل!
فراموش نکنید که بهترین معاملهگران و سرمایهگذاران دنیا هم همیشه درصدی خطا دارن …
ضمنا این نکته رو هم باید بهش اشاره کنم: درسته که هر کسی با علاقه و تلاش و آموزش صحیح بورس میتونه به موفقیت تو این حوزه برسه، اما تصور این که معامله کردن و سرمایهگذاری در بورس خیلی راحت هست و فقط با چند تا کلیک انجام میشه کاملا تصور اشتباهیه! با این طرز فکر معاملهگر دچار اطمینان و اعتماد به نفس بیش از حد به خودش میشه، تا جایی که باز هم اصول ابتدایی سرمایهگذاری رو فراموش میکنه. در این صورت فرد به جای این که واقعیتها رو ببینه، واقعیتها رو اون جور که خودش میخواد میبینه و در توهم خودش غرق میشه.
اولین راه حل برای دوری از طمع !
خب به عنوان اولین راه حل باید توجه کنیم که سرمایهگذاری و معاملهگری در بورس نیازمند یک نگاه منطقی و بدون احساس به بازار و سهام هست. برای این کار ما باید با دیدِ باز، تا جایی که میتونیم عوامل موثر بر قیمت سهام رو بررسی کنیم و ببینیم واقعا ارزش سهام ما چقدر هست! اگر ما ارزش واقعی سهاممون رو بدونیم، قطعا از طمع و توقع بیش از حد دور خواهیم شد.
این که ما واقعیتها رو فراموش کنیم و نگاهمون به یک سهم طوری باشه که خودمون دلمون میخواد، و نه چیزی که واقعا وجود داره، قطعا به ما ضربه خواهد زد. متأسفانه در کشور ما هم این نوعِ نگاه به شدت در بین سرمایهگذاران دیده میشه!
چکیده مطلب:
سرمایهگذار موفق کسی هست که میان خواستهها و اهداف خودش، و واقعیات، اعمال، دانش و مهارتش به یک تعادل میرسه. یک سرمایهگذار یا معاملهگر موفق در عین حال که سعی میکنه دانش و مهارتش رو افزایش بده، میدونه که دقیقا چقدر توانایی داره و بر اساس اون تواناییها برای خودش هدف تعیین میکنه. پس در نتیجه توقع بیجا و بیش از حد هم از خودش نخواهد داشت!
نتیجه این خودشناسی و ایجاد تعادل قطعا هم نتیجه خوبی رو برای ما به ارمغان میاره و هم باعث میشه که دندونِ طمع رو بکشیم و بر اساس واقعیتها سرمایهگذاری کنیم…
۳۲ دیدگاه. شما هم نظر خود را بنویسید:
باسلام و احترام
بسیار مفید بود بارها من تجربه کردم واین مطالب دیدگاهم را عوض کرد امیدوارم در عمل هم بتوانم احساساتم راکنترل کنم.بینهایت سپاسگزارم
بسیار عالی بود
ممنون از شما
سلام و عرض ادب
میخوام بدونم صبوری و سهامداری کجای این ماجرا قرار داره و اگر من سهمی رو وقتی خریدم که ابتدای اصلاحش بوده و الان مثلا در منفی۲۰-۳۰ درصد هستم، باید از سهم خارج بشم؟
خودم به شخصه تا الان در منفی خارج نشدم و سهم هایی دارم که حسابی جبران کردن.
واقعا کار درست چیه؟
سلام
صبوری کردن در مورد سهامی که پتانسیلهای مناسبی دارن قطعا روش خوبی هست
اما در مورد سهامی که آینده خوبی ندارند، صبوری کردن فقط باعث زیان بیشتر شما خواهد شد
استاد سپاس . مثل همیشه عالی
سلام بنده به شخصه با تمام وجود به روح بزرگ و فکر پاک جناب ادیب نیا ی عزیز احترام میگذارم
واقعا بی چشم داشت درحال آموزش دوستانند
دستانی که میبخشند باارزشتر از زبانی هستند که دعا میکند….
سلام و درود بر شما جناب آقای ادیب نیا عزیز
بسیار عالی ممنون و متشکر
بسیار عالی
مثل همیشه عالی…
سلام
مقاله بسیار کاربردی و زیبایی بود.
من واقعا لذت بردم
با سلام
مثل همیشه بسیار عالی،موارد ۲ و ۳ واقعا در من وجود داره ولی تمام سعی ام این بوده که کنترلش کنم.
با تشکر
استادعزیز بسیار عالی ومفید بود .
سلام استاد مطالب خوب بوده است تشکر
ممنون ازمقاله زیبایتان
بنابراین برای موفقیت دربازار،مسلط بودن فقط بر علم تحلیل کافی نیست.
عالی
واقعاً استاد ادیب نیا مطالبتون خیلی عالی و کاربردی است .ممنون از لطف شما
بسیار مفید و درجه یک
تندرست و پر رزق باشید
سلام استاد عزیز
بسیار عالی بود
هر وقت که مقاله ای میزارید احساس میکنم تجربم تو این زمینه بیشتر و بیشتر میشه
اینا همش از برکات وجود شما استاد دانا و کار بلد هستش.
با سلام خدمت استاد عزیزم
ممنون بابت آموزش های واقعی شما. هر آنچه شما اشاره میکنید واقعیتی است که شما لمس کردید. درک این مطالب برای کسانی قابل پذیرش است که آموزش های شما رو فرا گرفته باشه.
سلام
قطعا دوستانی مثل شما که برای آموزش خودشون زمان میذارن نتایج فوقالعادهای در انتظارشون هست
کاملا بجا وعالی بود…ممنون
باسلام و سپاس بیکران از استاد بزرگوار جناب آقای ادیب نیا
با تشکر از مقاله خوبتون که اینچنین سخاوتمندانه تمام مطالب و ریزه کاری ها را به دیگران اموزش و یاد اوری میکنید . و با تشکر ویژه از استادان عزیز : امیر حسین ادیب نیا . و ابوالفظل عرفانیان مدیر موفق… بسیار عالی و اموزنده مثل تمام درس هاییکه قبلا ارایه شده بود. کلا در زندگی و مخصوصا در بازار بسیار سخاوتمند معاملات بورس و … هر جا که تصمیمات بر مبنای عقل و منطق نباشه حرص و طمع گریبان انسان را میگیره . هر چند که کندن دندان طمع به این راحتی نیست .
واقعیاتی است که باید ملکه ذهن شود.سپاس که در کنار ما هستید.
سلام
برای من که خیلی مفید بود.
تشکر
عالی بود.ممنون
سلام خسته نباشید، ممنون از توضیحات تون
سپاسگزار از مطالب آموزشی عالیتان
مثالاش عالی بود …. متشکر از نویسنده مقاله
هربار که یکی از همین مدل وسوسه ها میاد سراغم سعی میکنم تجسم کنم اگه یه فرد حرفه ای مثل استاد ادیب نیا به جای من بود الان چیکار میکرد دقیقا …. تا حد زیادی تونستم خودمو کنترل کنم تو این چند ماه تجربه … هرچند که گاهی ام از دستم در رفته 😀
سلام
دقیقا اگر بتونیم احساساتمون رو در بازار کنترل کنیم بهترین نتایج رقم خواهد خورد 👌
خیلی تامل برانگیز بود
مرسی